در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم...

در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم...
طبقه بندی موضوعی

۳۱ مطلب در شهریور ۱۳۹۳ ثبت شده است

همیشه این تحول عظیمی که بعد از لحظه قبولی و مشخص شدن دانشگاه برای بعضی ها اتفاق میافته و ادامه داره واسم باعث تعجب بوده.

اما جدیدا یه ریشه های ازش رو پیدا کردم؛


تفاوت اینجاست که آدم ها در برخورد با ناهنجاری های که در دانشگاه و از دانشجو جماعت می بینند دو مدل (نمونه) سوال از خودشون می پرسند:

- دسته اول میگن: «چرا اینا اینجورین؟»

- دسته دوم میگن: «چرا من اینجوری نیستم؟»


شروع خیلی از تحولات از همین جاست. شهرستانی و تهرانی و شریفی و امیرکبیری و دختر و پسر هم ندارد.



پ.ن:

می بینی تو هم دچار همین بازی مسخره شده ای. سوال غلط پرسیدی...

  • الف

باورش سخت بود ولی چند وقت پیش خودش اومد دوباره پیشنهاد شروع یه کار مشترک رو داد.

گفت هرچی خوندی و نخوندی رو ول کن بیا باهم آوینی بخونیم!

یعنی برا اولین بار بود که من نرفتم به یکی پیشنهاد شروع یه کاری رو بدم!

.

.

الان چند وقتیه که داریم طرح زیر رو دنبال می کنیم؛

طرح مطالعاتی نسیم حیات



پ.ن:

این جمع هایمان اصالت دارد درست، حفظ شان هم واجب است درست.

اصلا میتونیم _ایشالا میکنیم_ و جلوی لغو رو تو جمع ها میگیریم قبول. ولی این جمع ها یه چسبی میخواد که آدم ها رو خیلی بهتر و فعال تر دور هم نگه داره؛ حالا یا یه آدم یا یه کار.

محمدرضا هم اینجا ازش نالیده و صاد (رحمة الله!) هم در اینجا بهتر و مبسوط تر به اون پرداخته.


بعد پ.ن:

ایده و کارهای خوبی با صادق و بقیه ریخته و اجرا می شود، خدا کمک کند و مستدام ان شاء الله. عجب برکاتی دارد همین گپ و گفت ها...

  • الف

خبر خواندن عقدشان توسط حاج آقا رو که شنیدم سریع بعد خوشحالی قلبی اون خاطره بد چند هفته قبل اومد تو ذهنم؛


«آره! فلانی رو یادمه سال قبل همین موقع ها بود که به هر ضرب وزوری بود جور کردن که برن پیش آقا عقد بخونن

رفتن، مهر رو هم که خب چهارده تا سکه گذاشتن

تازگی ها خبرش رسیده میخوان طلاق بگیرن....»


زنگ زدم بهش و از سر دوستی توصیه ای کردم.

بلاشک نفس حق کسی که عقد را می خواند در زندگی تان تاثیر دارد ولی اگر خودتان نخواهید براحتی می تونید همه چیز رو خراب کنید، پس "بروید باهم بسازید..."

  • الف


ساعت ها راه رفتن روی مرز خاک و آب... روی مرگ موج ها

  • الف

بعد این همه وقت تازه میخواد فایل ها رو برام ایمیل کنه، زنگ زده میگه آقا شما یه ایمیل به بنده بده که فایل ها رو «ایفاد» کنم خدمت شما.

میگم ایفاد یعنی چی؟! کلی قلمبه سلمبه میکنه که یعنی با احترام دادن و الخ.

برو عمو میخوای فایل بدی و دیر کردی که این حرفها و خالی بندی ها فایده ای نداره!



ایفاد

لغت نامه دهخدا

ایفاد. (ع مص ) برآمدن بر چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مشرف شدن و برآمدن بر آن . (ناظم الاطباء). || سر برآوردن آهوبره و گوش استیخ کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بلند کردن آهو سر خود را و استیخ کردن گوشهای خود را. (ناظم الاطباء). || شتافتن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ). || بلند گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بلند شدن چیزی . (از ناظم الاطباء). || وفد فرستادن . (تاج المصادر بیهقی ). برسولی فرستادن نزد کسی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). فرستادن . روانه کردن . مراسله . (فرهنگ فارسی معین ).

  • الف

آقاجان
از صنعا تا ضاحیه
از پاراچنار تا سامرا
از باکو تا مدینه
از نیجریه تا دهلی
در غم فرو میرود
وقتی شما بر تخت باشید!
دلشان میلرزد!


...
بس که عادت کرده ایم بر قامت ایستاده ات 
روی تختی و همین عکس تو ما را می کشد


#شکرانه
  • الف
شاید جالب نباشد ولی شبیه ترین حالت به روز های انتخاب واحد جنگل باشد!
جنگل با گرگ هایی درنده که به کمین نشسته اند و اتفاقا گله ای هم کار می کنند!

یکدفعه وسط جنگل بین این همه گرگ پیامک می رسد از امیرحسین که آقا پسر ما هم بالاخره در روز میلاد چشم ما رو به قدومشون روشن کردن  :)
حالا تو حال من رو فرض کن وسط همچین وضعیتی. اصلا دو سه دقیقه کلا بیخیال همه چی خوشحال بودم.




پ.ن:
«ما» دخیل دل خود را به تو طوری «بستیم»
که به این راحتی آقا گره اش وا نشود....

ب.ن:
داستانی داریم ما با این همه مصطفای اطرافمان، خدا بخیر کند!
  • الف


. . .

گاهی گمان نمی کنی ولی خوب می شود

گاهی نمی شود که نمی شود که نمی شود

. . . 

  • الف
هر چقدر این لقمه بزرگ یا کوچک بود بالاخره تمام شد!

حالا دارم مرور میکنم دلایل قبول کار را و لیستی بلند می شود که چرا قبول کردم یا چرا می توانستم قبول نکنم.
اما جدا از همه دلایل دلیل اصلی همان است که می دانم و می دانی٬ چیزی باید برای خودم و خود شما ثابت می شد. این شاید از همه مهم تر باشد!




پ.ن:
اسفند 92
  • الف

این هم تمام شد...

الحمدلله!

  • الف