در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم...

در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم...
طبقه بندی موضوعی

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «محرم» ثبت شده است

طبق روال سالهای قبل ام سه روز آخر دهه را همان جای قبلی بودم.

داشتم راه می رفتم که آسید علی را دیدم، بعد کسی آمد و دستمان را گرفت و سر سینی برنج نشاند تا پاک کنیم!

بعد آن داشتیم در باغ دانشگاه گپ می زدیم. این چند وقته با هر کسی پیرامون این موضوعی خاص صحبت کرده ام قسمتی از پازل ذهنی من را تکمیل کرده بنا به اقتضاء و عجب صحبت های کمک کننده و خوبی بود امشب.

بعد آن هم هیات هنر.


شب عاشورایی این طور گذشت...

  • الف


عشق به پایان رسید

.

.

.

خون تو پایان نداشت

  • الف

دشمن 61 / دشمن 93

 

شب عاشورا:

 

 

 

عصر عاشورا:

 

 

 

 

پ.ن:

اینجا هیات انقلابه!

 
  • الف

قبل غروب سه شنبه؛

دیگر نمیدانم به کدام داغ گریه کنم...

دیگر نمیدانم به کدام داغ عباس گریه کنم...

نمیدانم

  • الف
بعد نوشت:
 

من : یه خبرایی درباره آقا وحید شنیدم، درسته؟

سید : مثلا چی؟
من : یعنی اونجا بی در و پیکرتر شد؟ الان تو رئیسی؟  :)
سید :      (:
 
 
 
 
قبل نوشت:
مرگ بر آمریکا 93
حاج صادق آهنگران
داغ داغ ، کار بچه های دفتر
 
 
 
  • الف
  • الف

«...اگر کسی بینگارد که جدایی دین از سیاست تفکری است خاص این عصر ، دراشتباه است. بیاید و ببیند که اینجا نیز، نیم قرنی پس از حجه الوداع ، همان انگار باطل حاکم است . حکام جور را در همه طول تاریخ چاره ای نیست جز آنکه داعیه دار این اندیشه باشند، اگر نه ، مردم فطرتاً پیشوایان دین را به حکومت می پذیرند و حق هم همین است . اما در اینجا نکته ظریف دیگری نیز هست. ظاهرِ دین ، منفکّ ازحقیقت آن ،هرگز ابا ندارد که با کفر و شرک نیز جمع شود و اصلاً وقتی که دین از باطن خویش جدا شود، لاجرم به راهی اینچنین خواهد رفت.»


سیدنالشهید آوینی

فتح خون

  • الف

... و تو ، ای آن که در سال شصت و یکم هجری هنوز در ذخایر تقدیر نهفته بوده ای و اکنون ، در این دوران جاهلیت ثانی و عصر توبه بشریت ، پای به سیاره زمین نهاده ای ، نومید مشو ، که تو را نیز عاشورایی است و کربلایی که تشنه خون توست و انتظار می کشد تا تو زنجیر خاک از پای اراده ات بگشایی و از خود و دلبستگی هایش هجرت کنی و به کهف حَصینِ لازمان و لامکان ولایت ملحق شوی و فراتر از زمان و مکان ، خود را به قافله سال شصت و یکم هجری برسانی و در رکاب امام عشق به شهادت رسی...

 




این ها هم:

دوست داری چطوری بمیری؟

دوست داری چطوری بمیری؟

دوست داری چطوری بمیری؟

  • الف

بسم الله 



فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا یَتَرَقَّبُ قَالَ رَبِّ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ ﴿۲۱﴾

وَلَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَاء مَدْیَنَ قَالَ عَسَى رَبِّی أَن یَهْدِیَنِی سَوَاء السَّبِیلِ ﴿۲۲﴾


(قصص/ 21 و 22)

  • الف

عمربن خطاب و زبیر دو تن از مشهورترین صحابه رسول خدا بودند، اما سرپیچی فرزندان آنان از بیعت با یزید نه از آن جهت بود که دو داعیه دار حق و عدالت باشند؛ اگر اینچنین بود،‌ می بایست که در وقایع بعد، آن دو را درکنار حسین بن علی بیابیم. اما عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر هیچ یک نگران عدالت و انحراف خلافت از مسیر حقه خویش نبودند؛ آن دو داعیه دار نفس خویش بودند، و امام نیز با آگاهی از این حقیقت، حتی برای لحظه ای با آنان در یک جبهه واحد قرار نگرفت، حال آنکه عقل ظاهری اینچنین حکم می کند که امام حسین برای مبارزه با یزید، مخالفین سیاسی او را در خیمه حمایت خویش گرد‌آورد... و آنان که عقل شیطانی معاویه و شیوه های سیاسی او را می ستودند، پر روشن است که حسین بن علی رانیز همانند پدرش به باد سرزنش خواهند گرفت. اما چه باک، سرزنش و یا ستایش اصحاب زمانه ما را به چه کار می آید؟ اگر راه روشن سید الشهدا به اینچنین شائبه هایی ازشرک آلوده می شد، چگونه می توانست باز هم طلایه دار همه مبارزات حق طلبی در طول تاریخ باقی بماند؟



#فتح_خون

 

  • الف