در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم...

در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم...
طبقه بندی موضوعی

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کربلا» ثبت شده است

ما از همان هایی هستیم که «در سال 61ام هجری هنوز در ذخایر تقدیر نهفته بوده»ایم و البته در سال 1361 نیز همچنان در ذخایر تقدیر بودیم و خب «اکنون دراین دوران جاهلیت ثانی پای به سیاره زمین نهاده»ایم!

محرم که می شود ذکر «یا لیتنا...» می گیریم و یادی از شهدای جنگ و انقلاب که می شود باز هم می گوییم «یا لیتنا...»

منتظریم چون «که تو را نیز عاشورایی است و کربلایی که تشنه ی خون توست و انتظار می کشد تا زنجیر از پای اراده ات بگشایی و از خود و دلبستگی هایش هجرت کنی».

پنج شنبه ای که گذشت هم بخاطر همان اتفاق تا شب «یا لیتنا...» در دل داشتم.

خنده دار نیست؟!

الان

زمان حال

همین نزدیکی ها

باز هم فقط «یا لیتنا...»؟

.

دیگه این ذکر رو نمیگم!



پ.ن:

حداقل میدونیم برا چی موندیم؟ کار درست رو می کنیم؟ کارمون رو درست میکنیم؟ بدهکاریم ها...

  • الف

نوشتن از سفر اول کربلا و پیاده روی اربعین و چیزهایی که می بینی و میفهمی از توحید و مدل درست حکومت اسلامی گرفته تا آن پیرمرد دم آتش و خواب کنار تیر 150 و مدعیان دروغین و ارتش بیست میلیونی و بالکن حرم امام حسین (ع) و شب جمعه که با هم نبودیم بماند...


بماند برای اهلش!

  • الف
عصر جمعه
شب اربعین
بین الرحمین
برای خودم میخونم:
«عصر این جمعه دلگیر...»

چه لذتی دارد
.
.
.
تا قبل از این فکر می کردم بزرگترین دوگانه های عالم همان هایی است که فیلسوف ها و انتلکتوئل ها بحث می کنند و شرح می دهند ؛
بودن یا نبودن
رفتن یا ماندن...
اما حالا فهمیدم که بزرگترینِ دوگانه ها اینجا، در این خیابان، در بین این شلوغی و در انتخاب زیارت اولین حرم رقم می خورد.




فلسفه را بیخیال، تفکیکی شده ام!
بین الحرمین / اربعین 1436



پ.ن:
عکس از برادرم آقا فواد تقی زاده _ آذر 93/اربعین
  • الف


حالا که به گمانم طلبیده اند، نشسته ام روبروی مادر؛

- برم؟

- دلم نمیاد مانع رفتنت بشم، از اونور هم خب... میدونی هر سفر دیگه و هرجا دیگه با اینقدر خطر بود...

- دعا کن یا سالم برگردم یا برنگردم.

- میری و برمیگردی به امید خدا هیچ بلایی هم سرت نمیاد

- اره بلا نیست، رحمته...

[با لحن خاصی میگم]: هر بلایی کز تو آید رحمتی ست...

می خندد.


ب.ن:

«کربلا کربلا ما داریم می آییم...» ای نوا را سالها پیش اسماعیل های خمینی بت شکن می خواندند و قربانی می شدند و الان فرزندان همان ها سمت کربلا می روند... پیاده... میلیونی... تا ببینیم دهر همیشه بر مراد سفلگان نمی چرخد. تا من و تو هم به کربلای خودمان برسیم که ما را نیز عاشورا و کربلایی هست؛ کل یوم عاشورا و ارض کربلا.

به نظرم این ها جملات آوینی بود اگر این روزها و این اتفاقات را می دید و می نوشت... رحمت خدا بر او.


پ.ن:

اگر توفیق باشد و شرط حیات برقرار، نماز صبح فردا را در حرم علی بن ابی طالب میخوانم... دعاگوی دوستان 

  • الف

اینقدر حجم آدم ها و رفت و آمدهاشون زیاده که با یامین پور سر آب سردکن تعارف میزنی!

یا با قزوه دم در دستشویی رو در رو میشی!

خب اینم یه اتفاقی هست در نوع خودش!





بی ربط:

کرم کن توشه ام آقا

پی شش گوشه ام آقا

  • الف


عشق به پایان رسید

.

.

.

خون تو پایان نداشت

  • الف

قبل غروب سه شنبه؛

دیگر نمیدانم به کدام داغ گریه کنم...

دیگر نمیدانم به کدام داغ عباس گریه کنم...

نمیدانم

  • الف

«...اگر کسی بینگارد که جدایی دین از سیاست تفکری است خاص این عصر ، دراشتباه است. بیاید و ببیند که اینجا نیز، نیم قرنی پس از حجه الوداع ، همان انگار باطل حاکم است . حکام جور را در همه طول تاریخ چاره ای نیست جز آنکه داعیه دار این اندیشه باشند، اگر نه ، مردم فطرتاً پیشوایان دین را به حکومت می پذیرند و حق هم همین است . اما در اینجا نکته ظریف دیگری نیز هست. ظاهرِ دین ، منفکّ ازحقیقت آن ،هرگز ابا ندارد که با کفر و شرک نیز جمع شود و اصلاً وقتی که دین از باطن خویش جدا شود، لاجرم به راهی اینچنین خواهد رفت.»


سیدنالشهید آوینی

فتح خون

  • الف

... و تو ، ای آن که در سال شصت و یکم هجری هنوز در ذخایر تقدیر نهفته بوده ای و اکنون ، در این دوران جاهلیت ثانی و عصر توبه بشریت ، پای به سیاره زمین نهاده ای ، نومید مشو ، که تو را نیز عاشورایی است و کربلایی که تشنه خون توست و انتظار می کشد تا تو زنجیر خاک از پای اراده ات بگشایی و از خود و دلبستگی هایش هجرت کنی و به کهف حَصینِ لازمان و لامکان ولایت ملحق شوی و فراتر از زمان و مکان ، خود را به قافله سال شصت و یکم هجری برسانی و در رکاب امام عشق به شهادت رسی...

 




این ها هم:

دوست داری چطوری بمیری؟

دوست داری چطوری بمیری؟

دوست داری چطوری بمیری؟

  • الف

فدک

مدینه

کوفه

کربلا

شام


همه داستان هایشان از امروز شروع شد، از غدیر خم...

  • الف