در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم...

در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم...
طبقه بندی موضوعی

۱۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رسانه» ثبت شده است

روزهای خوبی بود، جمع خوبی بود و کارهای خوبی شد...

از آن اتفاقاتی که تا سال های سال فکرش را هم نمی کردم به سمت اش بروم ولی مثل اینکه روال این سالها اتفاق افتادن پدیده های دور از ذهن است!


و حالا هم باید خداخافظی کنم و یک تشکر ویژه از محمدرضا رضاپور عزیز که همچنان بعد رفتن مشتاق ماندن من است! ممنون

  • الف

«خاطرات خانه متروک» را در حوزه با رفقا دیدیم. در ساخت یک کار بسی جذاب و چشم نواز با ایده های جدید و خلاقانه و حتی سطح نو و تازه از تکنیک های بصری در سینمای ایران و نه تنها در مستند ایران.

در روایت هم 10 گانه ای است که تاریخ قاجار و باز شدن پای ایران به جنگ اول و... را قصه می کند و گریزی هم به "قحطی بزرگ" می زند. البته برعکس بسیاری از مستندها و گزارش ها به صورتی افراطی کم آمار و ارقام می دهد که همین نقطه ای ضعفی است به نظرم، در جایی که باید حدود 10 میلیون کشته ایرانی بر اثر قحطی در چشم مخاطب برود!

اما ورود با جرات و به شدت قوی ای به این موضوع است، بلکه قشر فرهیخته و نخبه و دانشجو حداقل آشنایی ای با این برهه و این اتفاق پیدا کنند...

خدا خیرشان دهاد!


  • الف

می دانم هنوز هم نامرتب است اینجا، ولی خب من می نویسم اینجا دیگه، باید حالی دست بده تا دستی به سر روی اش بکشم و البته یک رفیق پای کار هم باشد که وقتی وعده می دهد عمل کند!

اضافه می خواهم بکن به اینجا؛

«پدر» را به به کتگوری ها یا همان دسته بندی ها، جدیدا و بعد از اسباب کشی یادداشت ها و خاطراتی از دوران جنگ پدر پیدا کرده ام که دوست داشتنی هستند. از معدود مزیت های اسباب کشی پیدا کردن این چیزهاست.

«ضد یادداشت ها» را هم در دسته بندی ها می گذارم، به دلایلی. بیشتر نقد و نظراتی را که می تراوشد و خب هنوز در حد مقاله و مطلب نیستند، تا کی پخته تر شویم!

اما «انسان_رسانه» تگ می شود و البته چه زیباتر؛ کلمه کلیدی می شود! کلمه کلیدی و شخصیت گم شده ای که فرهنگ و هنر حال حاضر ما از سطح مدیریتی تا کف اش بسی نیاز به همچین آدم هایی دارد. کلامی نامانوس برای مخاطب خارجی و مانوس برای ما که با ادبیات دکتر داریم بزرگ می شویم!
باشد که بشویم «آنچه» باید بشویم...

 

  • الف

بعد از یکی دو ساعت بحث دو نفره در کلاس 203 دانشکده روی رستاخیز جان و نسیم حیات و جمع بندی با یک سوال، شاکله ی ذهنی مان بهم می ریزد، نه اینکه بهم بریزد، بیشتر برخورد با یک سوال پایه ای ذهن مان را درگیر کرده؛

«فرهنگ چیست؟»
کل مسیر پشت فرمون تا برسیم به هیات و حتا تا قبل از خواب ذهنم خالی نمی شود از این سوال

عجب سوال پایه ای جواب داده نشده ی مهمی برای کسانی که می خواهند به اصطلاح کار فرهنگی بکنند یا بدتر دارند کار فرهنگی می کنند!

 

  • الف

گذری داشتم جمعه شب «هفت» را می دیدم. از سری جدیدش شاید سرجمع 20 دقیقه بیشتر نرسیده باشم ببینم.
یک قسمت افخمی داشت در جواب حرفی که هفته قبل زده بود توضیحی می داد:
آدم ها را سه دسته کرد:

 

«الف) اونایی که هر آشغال تولید شده ای رو تو سینما می بینن!

   ب) اونایی که تخصصی بررسی می کنن (حالا یا از سر حرفه یا علاقه) بعد گلچین می کنن و بعضا معرفی هم می کنن.

   ج) بعضی ها هم که وقت زیادی ندارند و هر از چندگاهی می خواهند فیلمی ببینند، اون موقع اونا به منتقدها و اونایی که حرفه ای تر بررسی کردن، رجوع می کنن



این را صرفا برای آن نوشتم که اگر همین استدلال مورد قبول باشد، با همین توضیح «مرجعیت» و «ولایت» را می توان توجیه کرد، نمی شود؟

گاها از دهان و از جایی حرفی می آید که مسیر حق را باز می کند. البته که افخمی را در میان این جماعت باید روی سر بذاریم و حلوا حلوا کنیم!

 

  • الف

در بدو انقلاب شهید «ترور» دادیم.

در جنگ نظامی شهید «ترور»دادیم.

در مقاطع و مناصب سیاسی شهید «ترور» دادیم.

در راستای اعتلای قدرت دفاعی شهید «ترور» دادیم.

در زمینه علمی و پیشرفت دانش کشور شهید «ترور» دادیم.


اما وقتی به جایی رسیدم که یه «انسان-رسانه» شاخص (با همان تعاریف خاص) به جمع شهدای ترور پیوست، اونجا بدونید که تازه دارید انقلاب تون رو صادر می کنید!

می دونی چرا ترور؟
چون ترور وقتی هست که کار دیگه ای برا متوقف کردن اون آدم نداشته باشن!



پ.ن:

داریم میشیم؟! عقبیم ها...

  • الف
«خطر زمانی هست که تو با چیزی پسر خاله بشی! تخریب چی زمانی مین تو دستش منفجر میشه که با مین پسرخاله بشه و باهاش عادی برخورد کنه! رسانه خطرناکترین مینی هست که من شناخته ام. اگه کار شما به جایی رسید که جلوی دوربین باید می رفتید خیلی مراقب باشید. تصور ما از مخاطب میلیونی اشتباه هست، در رسانه به چیزایی دقت می کنند و گیر میدن که باورتون نمیشه، پس مواظب باشید...»
در اشاره به اتفاق اخیر در یکی از برنامه های کودک


پ.ن:
تو همین حین یاد اون شب تو جشنواره که طبقه دوم سینما فلسطین با سید مهدی نشسته بودیم و اون خانم برای تهیه گزارش اومد و حرفایی که بعدش زدید افتادم.
  • الف

تولید محصول «محتوا محور» جدا از نو بودن ایده اش، برای من خیلی از اولین ها را رقم زد؛

اولین پژوهش نسبتا جدی سینمایی

اولین حجم از مقاله(یا نریشن) که خودم نوشتم

اولین ضبط صدا در استودیو

اولین تدوین صدا

اولین تدوین تصویر

اولین ارائه سر کلاس های حوزه

و اولین بار که تکنولوژی به معنی واقعی کلمه دست مان را در حنا گذاشت. خدا لعنتش کند!


تجربه ای بود پر استرس ولی مهم و جالب که خیلی چیزها را یاد گرفتم و خیلی چیزها را تمرین کردم و دوباره فهمیدم که بیشتر باید مطالعه کنیم!


پ.ن:

با تشکر ویژه از محمد جواد

  • الف

بسم الله


اخیرا بعد از فتح "جرف الصخر"  بود که مشخصا به طور از قبل برنامه ریزی شده عکس هایی از حضور حاج قاسم سلیمانی در جبهه های مبارزه عراق علیه داعش منتشر شد، عکس هایی که البته بیشتر به نظر من برای تحقیر دشمنان بود تا هدف دیگری، چون مثلا تصویر حاج قاسم در حالی که دست در گردن «هادی العامری» فرمانده سپاه بدر عراق انداخته یا حاج قاسم و جمعی از سربازان عراقی در حال خوردن غذا ، چیز دیگری به ذهن متبادر نمی کند.

حال که دیگر سطح شناخت حاج قاسم _که بعید می دانم مردم ایران هم تا سال 90-91 حتی اسمی از ایشان شنیده بودند_ به رسانه های عمومی رسیده دور از انتظار نبوده و نیست که رسانه های مختلف غربی هم به ایشان بپردازند. رسانه هایی که بنا به ماهیت خود قصد خط دهی به افکار و اذهان مردم خود و بلکه ملت های دیگر دارند.

هفته نامه نیوزویک (NEWSWEEK)  طرح روی جلد این هفته خود را به عکسی از "ژنرال سلیمانی" به همراه تیتر NEMESIS. در تیتر کناری آمده: «در اول او با آمریکا مبارزه کرد، حالا او به داعش ضربه می زند». اما nemesis  همان "الهه انتقام" یونان باستان است! الهه انتقام!



اگر خوشبینی مفرط را کنار بگذاریم من این را شروعی برای "بد من" سازی از شخصیت حاج قاسم می دانم، مثل بن لادن... در صورت ادامه همین روند و اتفاقات و ادامه ناکامی های آمریکا در منطقه و در صحنه هایی که سردار سلیمانی در آن نقش دارند، حضور مستقیم و غیرمسقیم این شخصیت به صورت دشمنی ترسناک و مخوف در فیلم ها و سریال های هالیوودی مثل هوملند (homeland) را اصلا دور از ذهن نمی دانم.

عجیب تر برایم این است که رسانه های داخلی و بعضا دوستان حزب اللهی به جای درک این شرایط و تحلیل آن، خیلی با ذوق زدگی به آن دامین می زنند.

تنها موضوعی که می ماند این است که بگویند: «آقا! دشمن باید از شیعه جماعت ترس داشته باشد». من هم می گویم: سلمنا! احسنت... معلوم هست که دشمن باید از ما بترسد. اما به نظر حقیر این رسانه هایی که الان دارند به این مقوله می پردازند وظیفه ذهنیت سازی برای عوام مردم کشورهای غربی دارند. مردمی که بنا به تعبیر قرآن حتی ممکن است بشود آنها را «مستضعف» فکری نامید. هدف ما ترساندن این جماعت است؟! اتفاقا هدف ما ترساندن مدیران و افراد پشت پرده این رسانه ها است که به این مقصود تا میزان خوبی دست پیدا کرده ایم؛ آن وقتی که چند سال قبل یک سناتور آمریکایی در مجلس شان پشت تریبون اعلام کرد که: «اگر می خواهید مشکلات تان ]در منطقه[ حل شود، قاسم سلیمانی را ترور کنید!»

همین بود منشا خیری که حالا خیلی از مردم ایشان و باقی سربازان اسلام را بهتر می شناسد و برایشان دعا می کنند.

خداحفظ تان کند سردار...


پ.ن:

متنی برای "نقطه تسلیم" و ان شاءالله منتشره در نشریه "انعکاس"

  • الف

از همه اتفاقاتی که در دوری از وبلاگ نویسی و حضور در شبکه های اجتماعی برایم پیش آمد همیشه عدم حضورم در دو شبکه برایم پر رنگ و نقطه مثبت بود، عدم حضور در فیس بوک و عدم حضور در وایبر...

هر دو در نوع خودشان (فیس بوک در رده شبکه های اجتماعی و وایبر در رده اپلیکیشن های ارتباطی) می شود گفت حرف اول را می زدند و پیش قدم بودند. ولی باز هم برام فرقی نمی کرد. فیس بوک را به خاطر محیطش و عدم _تاکید میکنم عدم_ وجود هیچ حد و مرزی در ارتباط و وایبر را به دلیل اعلام صریح اسرائیلی بودن.

شاید برخی شبکه های دیگه هم آدم هاش کم و بیش به سرنوشت فیس بوک دچار شدند ولی حداقل اون موقع ها تفاوت فاحشی داشتند. درباره مدل اپلیکیشن های ارتباطی هم شاید بگید که باقی شون ها هم همان کار وایبر را می کنند و... ولی حداقل اش اینه که جرات رو بازی کردن ندارند، شاید واتس اپ را منتسب به آمریکا کنند و وی چت را می گفتند چینی است و الان هم تلگرام را به ناف شوروی می بندند (خیلی دوست داشتم یه بار توی یه متنی به جای روسیه بگم شوروی!!) ولی حداقل ابایی ندارند که اعلام کنند که وایبر چه رسالتی دارد.

بهتر و بیشتر و کامل تر را حاج امیرحسین اینجا نوشته، طوری که نیاز نیست انقلابی و حزب اللهی باشی، حتی نیاز نیست خیلی مذهبی هم باشی، مسلمان هم نبودی خیلی گیری ندارد، داعیه ی آزادی داری برای "همه" مردم؟ خب شاید به دردت بخورد؛ باشد به عنوان اولین پیوند "بعضا" روزانه گاهی مطالب خوب را لینک کنم!

  • الف