در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم...

در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم...
طبقه بندی موضوعی

۱۳ مطلب با موضوع «نقل» ثبت شده است

گذری داشتم جمعه شب «هفت» را می دیدم. از سری جدیدش شاید سرجمع 20 دقیقه بیشتر نرسیده باشم ببینم.
یک قسمت افخمی داشت در جواب حرفی که هفته قبل زده بود توضیحی می داد:
آدم ها را سه دسته کرد:

 

«الف) اونایی که هر آشغال تولید شده ای رو تو سینما می بینن!

   ب) اونایی که تخصصی بررسی می کنن (حالا یا از سر حرفه یا علاقه) بعد گلچین می کنن و بعضا معرفی هم می کنن.

   ج) بعضی ها هم که وقت زیادی ندارند و هر از چندگاهی می خواهند فیلمی ببینند، اون موقع اونا به منتقدها و اونایی که حرفه ای تر بررسی کردن، رجوع می کنن



این را صرفا برای آن نوشتم که اگر همین استدلال مورد قبول باشد، با همین توضیح «مرجعیت» و «ولایت» را می توان توجیه کرد، نمی شود؟

گاها از دهان و از جایی حرفی می آید که مسیر حق را باز می کند. البته که افخمی را در میان این جماعت باید روی سر بذاریم و حلوا حلوا کنیم!

 

  • الف

از همه اتفاقاتی که در دوری از وبلاگ نویسی و حضور در شبکه های اجتماعی برایم پیش آمد همیشه عدم حضورم در دو شبکه برایم پر رنگ و نقطه مثبت بود، عدم حضور در فیس بوک و عدم حضور در وایبر...

هر دو در نوع خودشان (فیس بوک در رده شبکه های اجتماعی و وایبر در رده اپلیکیشن های ارتباطی) می شود گفت حرف اول را می زدند و پیش قدم بودند. ولی باز هم برام فرقی نمی کرد. فیس بوک را به خاطر محیطش و عدم _تاکید میکنم عدم_ وجود هیچ حد و مرزی در ارتباط و وایبر را به دلیل اعلام صریح اسرائیلی بودن.

شاید برخی شبکه های دیگه هم آدم هاش کم و بیش به سرنوشت فیس بوک دچار شدند ولی حداقل اون موقع ها تفاوت فاحشی داشتند. درباره مدل اپلیکیشن های ارتباطی هم شاید بگید که باقی شون ها هم همان کار وایبر را می کنند و... ولی حداقل اش اینه که جرات رو بازی کردن ندارند، شاید واتس اپ را منتسب به آمریکا کنند و وی چت را می گفتند چینی است و الان هم تلگرام را به ناف شوروی می بندند (خیلی دوست داشتم یه بار توی یه متنی به جای روسیه بگم شوروی!!) ولی حداقل ابایی ندارند که اعلام کنند که وایبر چه رسالتی دارد.

بهتر و بیشتر و کامل تر را حاج امیرحسین اینجا نوشته، طوری که نیاز نیست انقلابی و حزب اللهی باشی، حتی نیاز نیست خیلی مذهبی هم باشی، مسلمان هم نبودی خیلی گیری ندارد، داعیه ی آزادی داری برای "همه" مردم؟ خب شاید به دردت بخورد؛ باشد به عنوان اولین پیوند "بعضا" روزانه گاهی مطالب خوب را لینک کنم!

  • الف

«...

- تو برای چی رو می گیری؟

- خب برای این که نامحرم نبیندم... قبول! کریم هم نامحرم است، اما...

 باب جون گل از گلش شکفت. انگار چیزی کشف کرده بود. دست مریم را در دست گرفت:

- هان، بارک الله اشتباهت همین جاست. رو گرفتن برای فرار از نامحرم نیست. والا من هم می دانم، نامحرم که لولو نیست، جخ پاری وقت ها مثل همین کریم، اصلا خودیه... نه! رو گرفتن برای این است که خدا کته. خدا هم مثل رفیق آدمه. یک رفیق به آدم یک چیزی بگوید، لوطی گری می گوید بایستی انجام داد.

- این درست که خدا گفته، اما حکمتش همان است که گفتم، برای فرار از...

 باب جون حرف مریم را برید:

- حکمتش را ول کن. این جایش به من و تو دخلی ندارد. وقتی رفیق آدم چیزی از آدم خواست، لطفش به این است که بی حکمت و بی پرس و جو بدهی. اگر حکمتش را بدانی که بخاطر حکمت داده ای نه به خاطر لوطی گری. جخ آمدیم و حکمتش را نفهمیدی، آن وقت چه؟ انجام نمی دهی؟

...»

منِ او . ص112


پ.ن:

نماز صبح چرا دو رکعت؟!

  • الف
«نوشته ای "دوی او" ، یعنی "دوی من". اولا من دو نمی آیم. ثانیا هم ندارد... اهل دو آمدن هم نیستم. دو آمدن یعنی کار دروغی کردن. من اهلش نبوده و نیستم. همه ی بچه محل ها می دانند. این را هم بگویم: کم چیزهایی هستند که دروغی نباشند. رفیق... دروغی اش را داریم؛ زیاد... دین و مذهب... دروغی اش را داریم؛ زیاد... همین قصه که می نویسی... دروغی اش را داریم. زن... دروغی اش را داریم. البته این یکی را ما نداریم. حتی دروغی اش را.»

منِ او.ص 65   
  • الف

«چه کسی فکر می کرد یک لقب ساده زندگی کسی را از این رو به آن رو کند.ناصر هیچ وقت از شر این القاب خلاص نشد... اگر آن موقع دندان طمعش را می کشید و خانه را می فروخت ،شاید برای همیشه از شر آن لقب خلاص می شد. اما نفروخت و لقب رویش ماند.»

ناصر ارمنی.ص 105



  • الف

به هوای امتحان بی هوا از خواب بیدار شدم. وسط اتاق لای برگه ها خوابم برده بود... برگه ها رو بالا و پایین می کنم یه ذره اما آخرش از کنار بالشت "منِ او" رو بر میدارم و بازش میکنم.

ببین! دیروز اینقدر تو دفتر گفتی و منم بهت برگشتم و گفتم: «ببین کاری میکنی بشینم شب امتحان بخونمش!» ، همین هم شد! اصلا دیدی حس حال آدم برای خیلی کارهای متفرقه همین شب امتحان میاد؟

از ادامه ی دیشب می خونم:

- «هیچ سری به خودش، به تنِ خودش نگاه نمی کنه. همیشه به رفیقش، به تن رفیقش نگاه می کنه. این اول لوطی گریه!»

.

.

- «رفاقت، گودی و غیر گودی بر نمیداره!»

.

.

- «نا لوطی!»


سر صبحانه نمی دونم از کجا بحث خاطرات بابام میرسه به اوایل انقلاب و قبل انقلاب، چرا اتفاقا الان یادم افتاد! از یه چیز خیلی خنده دار!

- «خونه خاله ام اینا سر مرتضوی-صاحب الزمان (عج) بود. یه ظهری حدود آبان [1357] بود یهو صدای 10-20 تا موتوری شنیدم، داد میزدن تظاهرات، تظاهرات. اومدم لب بالکن و داشتم نگاه میکردم... یهو دیدم ااا این همون لات محله صاحب الزمان هستش با نوچه هاش... یه میوه فروشی نبش کوچه روبرویی بود. یه عکس قاب شده و بزرگ شاه بود. رفت اون رو برداشت و کوبید وسط خیابون و لگدش کرد و بلند داد زد بگو مرگ بر شاه!»

- «نچ نچ نفس امام ببین باهاشون چیکار کرده بود...» 

- اره، اتفاقا بعد انقلاب هم خیلی آروم شده بود. اصلا یه آدم دیگه ولی هنوز مشتی و لوطی بود... بعد مجروحیت یه بار رفته بودم مغازه اصغر قمی، رفیق رحیم قاسمی؛ همون که حسینیه خ کمیل رو ساخته... اون بنده خدا هم اونجا بود. اصغر رو که یادته؟ همون که میرفتی از مغازه اش بازی های پلی استیشن میگرفتی!»

- اوهوم

- «رفتم و بعد از کلی حال و احوال شروع کرد که حاجی ما هر چی داریم از شماهاست و خیلی شجاعید رفتید جنگ و الخ... منم بهش خندیدم و گفتم اتفاقا ماها هرچی داریم از امثال شماهاست. یکه خورد. خاطره اون روز تو بالکن رو براش تعریف کردم... هرچی بیشتر میگفتم بیشتر گریه می کرد و شرمنده می شد. خیلی مشتی بود.»

.

حرفش که تموم میشه ناخودآگاه لبخند میزنم و توی دلم میگم؛ لوطی، مشتی، انقلاب، خ صاحب الزمان، مسجد قندی، حاج فتاح...




همه این ها اتفاقی است؟!

این همه اتفاق خوب برای یه سه شنبه؟!



پ.ن:

برای تو که داری میپرسی از خودت؛

نه نخوندم! یه بار "منِ او" رو تا ص 300 خوندم وب به دلیلی ول کردم. الان از اول می خونم! پس در نتیجه "بیوتن" رو هم نخوندم! اصلا هم عجیب نیست!

  • الف

حالا همه عطش مردم برای چیزهایی مثل Magic lantern / (فانوس جادویی) و Series Photography (عکاسی متوالی) بیخیال شویم و کلا دیدن تصویر متحرک را کنار بگذاریم، برو فکر کن چه جوری شد که توی یه سال (1895) سینما توی سه تا کشور مختلف و تقریبا به صورت همزمان اختراع شد یا بهتر بگم دوریبن ها و وسایل لوازم اختراع و سینما ارائه شد؟! چرا با اینکه تقریبا ممکن بود ولی زودتر نشد؟


   - فرانسه :  Auguste and Louis Lumière                              



  - آمریکا :          Thomas Edison                                          




- انگلیس :     William Friese-Greene                                    



پ.ن:

بیخود نیست که تعریفش می کند: «وهمِ مخیلِ مصورِ متحرکِ مصوتِ فناورانه یا تکنولوژیک!»

با هیولایی طرفیم!

  • الف
فرآیند منطقی؛

1- صدا وسیما  -----»  دانشگاه است.
2- دانشگاه  -----»  کارخانه «آدم» سازی است.

1+2  -----»  صدا و سیما قرار است آدم هم تربیت کند!
حالا نه تنها برای خودش آدم تراز ندارد بلکه چون تعریف آدم برای خودش مشخص نیست دارد لطف می کند و گند می زند! 



به قول #استاد شاه حسینی :
هر چه سر می چرخانیم تا یه آدم تراز و شاخص، یک انسان_رسانه پیدا کنیم چندتا بیشتر نمی بینیم؛
نادر طالب زاده
دکتر نادر طالب زاده
حاج نادر
استاد طالب زاده
(خودش هم خنده اش گرفته است...)

پ.ن:
البته می گوید که حتما نادر طالب زاده غایت آدم تراز ما نیست.
  • الف

بسم الله 



فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا یَتَرَقَّبُ قَالَ رَبِّ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ ﴿۲۱﴾

وَلَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَاء مَدْیَنَ قَالَ عَسَى رَبِّی أَن یَهْدِیَنِی سَوَاء السَّبِیلِ ﴿۲۲﴾


(قصص/ 21 و 22)

  • الف

عمربن خطاب و زبیر دو تن از مشهورترین صحابه رسول خدا بودند، اما سرپیچی فرزندان آنان از بیعت با یزید نه از آن جهت بود که دو داعیه دار حق و عدالت باشند؛ اگر اینچنین بود،‌ می بایست که در وقایع بعد، آن دو را درکنار حسین بن علی بیابیم. اما عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر هیچ یک نگران عدالت و انحراف خلافت از مسیر حقه خویش نبودند؛ آن دو داعیه دار نفس خویش بودند، و امام نیز با آگاهی از این حقیقت، حتی برای لحظه ای با آنان در یک جبهه واحد قرار نگرفت، حال آنکه عقل ظاهری اینچنین حکم می کند که امام حسین برای مبارزه با یزید، مخالفین سیاسی او را در خیمه حمایت خویش گرد‌آورد... و آنان که عقل شیطانی معاویه و شیوه های سیاسی او را می ستودند، پر روشن است که حسین بن علی رانیز همانند پدرش به باد سرزنش خواهند گرفت. اما چه باک، سرزنش و یا ستایش اصحاب زمانه ما را به چه کار می آید؟ اگر راه روشن سید الشهدا به اینچنین شائبه هایی ازشرک آلوده می شد، چگونه می توانست باز هم طلایه دار همه مبارزات حق طلبی در طول تاریخ باقی بماند؟



#فتح_خون

 

  • الف