در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم...

در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم...
طبقه بندی موضوعی

۶۰ مطلب با موضوع «حال نوشت» ثبت شده است

بسم الله


اخیرا بعد از فتح "جرف الصخر"  بود که مشخصا به طور از قبل برنامه ریزی شده عکس هایی از حضور حاج قاسم سلیمانی در جبهه های مبارزه عراق علیه داعش منتشر شد، عکس هایی که البته بیشتر به نظر من برای تحقیر دشمنان بود تا هدف دیگری، چون مثلا تصویر حاج قاسم در حالی که دست در گردن «هادی العامری» فرمانده سپاه بدر عراق انداخته یا حاج قاسم و جمعی از سربازان عراقی در حال خوردن غذا ، چیز دیگری به ذهن متبادر نمی کند.

حال که دیگر سطح شناخت حاج قاسم _که بعید می دانم مردم ایران هم تا سال 90-91 حتی اسمی از ایشان شنیده بودند_ به رسانه های عمومی رسیده دور از انتظار نبوده و نیست که رسانه های مختلف غربی هم به ایشان بپردازند. رسانه هایی که بنا به ماهیت خود قصد خط دهی به افکار و اذهان مردم خود و بلکه ملت های دیگر دارند.

هفته نامه نیوزویک (NEWSWEEK)  طرح روی جلد این هفته خود را به عکسی از "ژنرال سلیمانی" به همراه تیتر NEMESIS. در تیتر کناری آمده: «در اول او با آمریکا مبارزه کرد، حالا او به داعش ضربه می زند». اما nemesis  همان "الهه انتقام" یونان باستان است! الهه انتقام!



اگر خوشبینی مفرط را کنار بگذاریم من این را شروعی برای "بد من" سازی از شخصیت حاج قاسم می دانم، مثل بن لادن... در صورت ادامه همین روند و اتفاقات و ادامه ناکامی های آمریکا در منطقه و در صحنه هایی که سردار سلیمانی در آن نقش دارند، حضور مستقیم و غیرمسقیم این شخصیت به صورت دشمنی ترسناک و مخوف در فیلم ها و سریال های هالیوودی مثل هوملند (homeland) را اصلا دور از ذهن نمی دانم.

عجیب تر برایم این است که رسانه های داخلی و بعضا دوستان حزب اللهی به جای درک این شرایط و تحلیل آن، خیلی با ذوق زدگی به آن دامین می زنند.

تنها موضوعی که می ماند این است که بگویند: «آقا! دشمن باید از شیعه جماعت ترس داشته باشد». من هم می گویم: سلمنا! احسنت... معلوم هست که دشمن باید از ما بترسد. اما به نظر حقیر این رسانه هایی که الان دارند به این مقوله می پردازند وظیفه ذهنیت سازی برای عوام مردم کشورهای غربی دارند. مردمی که بنا به تعبیر قرآن حتی ممکن است بشود آنها را «مستضعف» فکری نامید. هدف ما ترساندن این جماعت است؟! اتفاقا هدف ما ترساندن مدیران و افراد پشت پرده این رسانه ها است که به این مقصود تا میزان خوبی دست پیدا کرده ایم؛ آن وقتی که چند سال قبل یک سناتور آمریکایی در مجلس شان پشت تریبون اعلام کرد که: «اگر می خواهید مشکلات تان ]در منطقه[ حل شود، قاسم سلیمانی را ترور کنید!»

همین بود منشا خیری که حالا خیلی از مردم ایشان و باقی سربازان اسلام را بهتر می شناسد و برایشان دعا می کنند.

خداحفظ تان کند سردار...


پ.ن:

متنی برای "نقطه تسلیم" و ان شاءالله منتشره در نشریه "انعکاس"

  • الف

توجه: سوال زیر را با در نظر گرفتن شاخصه های مادی و عدم دخالت شاخصه های غیر مادی (یا معنوی مثل عزت، استقلال، استکبارستیزی و...) پاسخ دهید.

مهلت: تا 9 تیر 94


س1: با توجه به مقدار تعیین شده برای پرداخت ماهانه به ایران این موفقیت بزرگ را تحلیل نمایید. (10 نمره)

پاسخ:

مقرری تعیین شده: ماهانه 700 میلیون دلار 

مدت زمان پرداخت: 7 ماه 

بودجه سال 93: تقریبا 252 میلیارد دلار


700*7=4.9 میلیارد دلار ---» 5میلیارد دلار

5/252 * 100% = 1.98%

پرداخت کمتر از 2% بودجه سالیانه طی 7 ماه (بدون در نظر گرفتن اینکه این ها از پول های بلوکه شده ایران است)

تا همین جا کافیست، اما:


قیمت نفت در این مدت از حدود 120 دلار در هر بشکه هم اکنون به 80 دلار _کمتر_ رسیده.

فروش نفت ایران روزانه حدود یک میلیون بشکه.

حال اگه این کاهش قیمت با برنامه از طرف کشورهای طرف مذاکره و دوستان شان در منطقه را طی این 7 ماه حساب کنیم؛

7ماه * 30روز * 30دلار اختلاف * 1000000 بشکه روزانه = 6.3 میلیارد دلار

4.9 - 6.3 = -1.4 میلیارد دلار


س2: جمع بندی خود را بنویسید. (10 نمره)

پاسخ:

        تحقیر را احساس کنید!


پ.ن:

این مطلب کاملا از دید مهندسی صنایع نوشته شده!



بی ربط:

کربلا کربلا خوش به حال مسافر تو

کربلا کربلا کاش دلم بشه زائر تو...

  • الف

اینقدر حجم آدم ها و رفت و آمدهاشون زیاده که با یامین پور سر آب سردکن تعارف میزنی!

یا با قزوه دم در دستشویی رو در رو میشی!

خب اینم یه اتفاقی هست در نوع خودش!





بی ربط:

کرم کن توشه ام آقا

پی شش گوشه ام آقا

  • الف

چقدر حس خوبی هستش که عضو یه کاری باشی که ماندگاره...

یه کاری که تو حتی یه قسمت خیلی کوچکیش باشی...

یه جمع با آدم های خاص...

که بمونه تو تاریخ...


خیلی خوبه!

  • الف

به راحتی از هر حرکت و اتفاقی می توان بهره سیاسی برد(سوء استفاده کرد).

به راحتی می توان پیاده نظام هر فرد یا گروهی شد، بی آنکه بفهمی.

به راحتی می توان تن یک نفر را در قبر که نه، در تابوت(؟!) لرزاند.

به راحتی می توان احمق بود.




لطفااحمق نباشید...

  • الف

مواد لازم برای درست کردن خوراک مغز (4 نفر) :


- مغز گوسفندی  4عدد

- کره  100 گرم

- نمک، فلفل، آویشن، زردچوبه، فلفل سفید، دارچین

- عصر یک جمعه نیمه دلگیر در کنار خانواده!


برای شروع باید مغز ها رو پخت اما به شدت توصیه می شود بجای آب پز کردن مغر ها در خانه اون ها رو از طباخی به صورت پخته شده بخرید چون هم کارتون آسون تر میشه و هم اونا خیلی بهتر می پزن. ولی اگه خام بود اون رو توی قابلمه بریزید. تا روی اونا رو آب کنید، یه دونه پیاز خرد کنید کمی نمک و زردچوبه و دارچین بریزید و تقریبا یک ساعت روی شعله کم بذارید بپزن.

بعد اونا رو از قابلمه در بیارید و بذارید یه مقداری آبش بره. با چاقو تا میشه خرد کنید. کره رو توی ماهیتابه بندازید و بذارید کامل گرم بشه. مغز ها رو بهش اضافه کنید و شروع کنید هم زدن تا خوب تفت داده بشه. کم کم هم ادویه ها رو بهش اضافه کنید. بذارید تا رنگش یه ذره عوض بشه.

حالا اون رو توی ظرف بکشید و سر سفره به اون "عصر یک جمعه نیمه دلگیر در کنار خانواده!" اضافه کنید!


نوش جان!  


پ.ن:

تو که میدونی! اینا ظرفیت های درونی هستش! باید ظرفیت هام رو آزاد کنم!

تو که میدونی! نخند... 

  • الف

جملات زیر بازخورد (ری اکشن) یک جمع خاص نسبت به یک متن جدی و توصیه ای است؛


   - .....

  - سلام، کلیت حرفت رو فهمیدم... ولی جزئیاتش رو نه! جملاتت سر و ته نداره چرا؟

   - (هنوز ندیده!)

   - خرج داره!

 - سلام ، ممنون که گفتی. ولی چرا "....." ،مگه دانشگاه امام صادقه (ع) هست؟!        :)

   - (.....)

   - یا علی/کی رفتی خواستگاری نامرد به ما نگفتی؟

   - ها ها

   - رفتی خواستگاری؟!

   - آورین، حالا مشکل اون بنده خدا چی بوده؟

  • الف
دیروز از ظهر تا طرفای 9 کلاس داشتم و بعدش هم که رفتیم «هیات دانشگاه هنر» تا طرفای 12! بماند که چقدر به دلم نشست...
صبح هم 7 صبح جلسه داریم سمت پل چوبی!
به زور بلند شدم و زدم بیرون منتظر تاکسی... زانتیا جلو پام ترمز زد و سوار شدم... اینقدر سرد بود که وقتی سوار شدم فهمیدم زانتیاست.. تا سر آزادی رسیدم دست تو جییبم کردم که کرایه رو بدم... گفت التماس دعا، دوباره برگشت و گفت خیلی ممنون میشم اگه دعا کنید... خیلی مشتی بود!

تا سر جیحون نم پیاده اومدم دنبال موتور؛
  - تا پول چوبی 6 هزار تومن میری؟
  - یه چی بذار روش بریم
  - نه دیگه همون 6 تومن
  - بیا بشین بریم، بشین
یعنی اینجوری که من موتور گرفتم این یه ماهه چارتر مشهد_تهران گیرم نیومده!

بعد جلسه زدم بیرون، سوار تاکسی شدم، وسطای راه دست کردم جیبم دیدم فقط 500 تومن دارم... با شرمندگی به راننده گفتم من یادم رفت از عابر بانک پول بگیرم... من رو یه جا در حد 500 پیاده کن... گفت این چه حرفیه، پیش میاد بالاخره! تا آخر مسیرم رسوندتم... خیلی مشتی بود!




پ.ن:
شروع تگ #مشتی گری ، حاصله از منبر حاجی پناهیان ، دانشگاه هنر
  • الف

مثلا 4شنبه ای رو بین امتحان دانشگاه و کلاس استاد، رفیقت پاشه بیاد بشینید بخواد کار کردن با بلاگ رو یاد بگیره!

الان این مطلب آزمایشی رو زدیم که روش یاد بگیره چکیار کنه!

از خنده داره میترکه :)

  • الف

حماقت که شاخ و دم نداره! گفتم بذار برم...

قبل حلقه پا شدم رفتم. 

بازیگر نقش اصلی نیومده. صداش رو در نمیارن. همه بازیشون رو میکنن و به جای بازیگر نقش اول با دیوار حرف میزنن. به شدت ضایع به شدت مقوا(!) 4 پرده بازی می کنند و بعد هم که تمام می شود به عنوان احترام همه با کارگردان که روی سن می آیند بچه هاشون هی در گوشی به کارگردان میگن که یه توضیحی بده... اونم اصلا به روی خودش نمیاره.

بعد اگه نمایشنامه رو ندونی و بازیگر نقش اصلی که نبود رو نشناسی میتونی فک کنی که اینا چقدر خفن ان مثلا! واسه بازیگر نقش اصلی _که داستان زندگی اونه_ هیچکس رو در نظر نگرفتن و گذاشتن مخاطب خودش اونو فرض کنه!





پ.ن:

تموم شدی دیگه!

  • الف