ق.ن:
اول از همه این رو بگم که منم حواسم هست که شهدا هر موقع بخوان رخ نشون دادن و این حرفا... ولی این رو که میخوام بگم متضادش نمی دونم!
یک سردار دوست داشتنی ای که نقش اش از بعد جنگ در این انقلاب داشته کمتر دیده شده حاج محمد باقر زاده هست. سید از همون بعد جنگ در تفخص مشغول بازگردوندن پیکرهای شهیدانی شد که بدن بی جان شون به این کشور جان می داد.
هر موقع وضعیت بحرانی ای پیش می آمد، خطری بود، تهدیدی می شد یا آتش فتنه ای را روشن می کردند سید با شهدایی از راه می رسید و رنگ و بوی معنویت را به شهر بر می گرداند و دل ها را نرم می کرد و تصمیم ها را برای همه آسان تر و آن وقت وضعیت ورق می خورد. باز هم تکرار می کنم که همه این ها خواست شهداست برای کمک به ما ولی او را انتخاب کرده اند. حاج محمد و بچه های تفحص هستند که توسل می کنند و مثلا روضه علقمه می خوانند و 8-7تا ابالفضل و عباس نامی را از زیر خاک بیرون می کشند...
سردار ساده و مردمی ای که او را از پای منبرهای آقا مجتبی (رحمت خدا بر او باد) یادم هست.
بمان و گاه گاه حال و هوای مرده این شهر را با شهدایی که می آیند برای ما عوض کن سردار...
سه شنبه هرچه که باشد جلوی هم نفسی با یکی از این بزرگانِ گمنام کم می آورد، قدم زدن با 175 تای آنها که جای خود دارد! عجب سه شنبه ای...
پ.ن:
این یادداشت بعد از خستگی که نه سر زندگی 6-5 ساعت پیاده روی پیاده روی در معیت شهدای غواص در تاریخ 26 خرداد نوشته شده است.
- ۰ نقطه
- ۰۲ تیر ۹۴