در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم...

در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم...
طبقه بندی موضوعی

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مرگ» ثبت شده است



سر صبح منتظر نشسته ای، تفألی میزنی به قیصر

.

.

خوشا رفتن از خود، رسیدن به خویش

سفر در خیابانی از آینه



پ.ن:

همه غرق حیرت ز دیدار خویش

در امواج طوفانی از آینه

  • الف

گفتش: «نگاه ما به مرگ چه جوریه؟ اصلا شهادت طلبی داریم یا نداریم؟ [به معنی اینکه] هدف یکی شهادت باشه اونم به سبک و سیاق عرفانی. ماها که می دونید خسته میشیم از جور زمانه، شهادت طلب میشیم! حس و حال نیست و دانشگاه اوضاع بی ریخته و نامحرم و اینا... ما هم که دیگه حس و حالی نداریم؛ خدایا ما رو ببر! زشت هم هست دیگه بمیریم [همین جوری]. خدایا پس مرگ ما رو شهادت قرار بده... خدا چه جانوری خلق کرده!»

دیدی حرف های درون ات رو بالاخره یکی پیدا میشه بلند بلند میگه؟

چه حالی داره؟


پ.ن:

همه حرف هایش بو دار اصلا، این ها هم قابل قبول نیست؟!


بی ربط:

بی قرارم و میگم این شبا

کاشکی قسمتم بشه کربلا

  • الف

... و تو ، ای آن که در سال شصت و یکم هجری هنوز در ذخایر تقدیر نهفته بوده ای و اکنون ، در این دوران جاهلیت ثانی و عصر توبه بشریت ، پای به سیاره زمین نهاده ای ، نومید مشو ، که تو را نیز عاشورایی است و کربلایی که تشنه خون توست و انتظار می کشد تا تو زنجیر خاک از پای اراده ات بگشایی و از خود و دلبستگی هایش هجرت کنی و به کهف حَصینِ لازمان و لامکان ولایت ملحق شوی و فراتر از زمان و مکان ، خود را به قافله سال شصت و یکم هجری برسانی و در رکاب امام عشق به شهادت رسی...

 




این ها هم:

دوست داری چطوری بمیری؟

دوست داری چطوری بمیری؟

دوست داری چطوری بمیری؟

  • الف

سه شنبه

صبح

پیامک

تسنیم/ حضرت آیت الله مهدوی کنی دقایقی پیش دار فانی را وداع گفت.

.

.

.

سه شنبه صبح و شب ندارد، از زمین و آسمان می بارد!

  • الف