در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم...

در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم...
طبقه بندی موضوعی

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بندگی» ثبت شده است

اصلا کاری به بحث سینمای دینی و غیر دینی سر کلاس ندارم حتی به این مسئله که هیچکاک کارگردان پوزیشن بوده یا اپوزیشن هم کاری ندارم.
با آن صحنه آخر قسمت «ورشکسته» کار دارم که هیچکاک لعنتی بعد از صدبار تعلیق با یک قطره اشک گره نهایی داستان را باز می کند؛
«Thanks God»!
.
.
نشده تا به حال تنها به گریه بیافتی؟ خودت باشی و خدا؟ آنجاست که راه جلوی رویت می گذارند.
تازه ما گریه ای داریم که شاه کلید است!

  • الف

وسط جلسه کلاس بود که یکی از مسئولین آموزش آمد و پچ پچ کنان با استاد چیزی گفت و اجازه خواست تا پشت تریبون نکته ای بگوید.

برعکس همه جلسات این دفعه خیلی عقب تر نشسته بودیم اما با در هم شدن چهره استاد، مکالمه انجام شده قابل حدس تر شده بود. وقتی مسئول آموزش پشت تریبون تبریک و تسلیت گفت دیگه چیزی برای حدس زدن نمونده بود.

یکی از بچه های حوزه تو حلب شهید شده بود! خیلی ساده، خیلی بی حاشیه! (همین؟!)

استاد آهی کشید:

«اون زمان که ما شاگرد بودیم اساتیدمون می رفتن و شهید می شدن، حالا که جاها عوض اونایی که به اصطلاح شاگرد هستن _و در اصل استاد ما_ میرن و شهید میشن!»

.

.

حالا کمی از فضای آن زمان های مدرسه وقتی خبر شهادت یکی از رفقایشان را می آوردند برایم روشن شد...

  • الف

- بیخیال این حرف ها، «منِ او» چقدر دوست داشتنی ه.

- زندگی خیلی ها رو عوض کرده؛ زندگی خیلی ها رو ساخته، زندگی خیلی ها رو هم خراب کرده.

- چه کنیم جزء آخری ها نشیم؟

- دل نبند...

- فکر کنم این کار رو بتونم بکنم.

- میتونی گفتگوی بالا رو درباره منِ او منتشر کنی  (شکلک لبخند)



پ.ن:
این گفتگو خیلی قدیمی است!

  • الف


همه جابجا کردن برنامه ها، چک کردن قرارداد و تحویل و گپ و گفت و... آن هم با این همه عجله و اصرار، دلیلش مهم بودن زیاد این کارها نیست، همه شان بهانه است چون عادت کرده ام سفر که می روم موقع خداحافظی آرام در هر دو گوشم «فالله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین» بخوانید و دعا کنید.

  • الف


آرامش الهی


  • الف

«بندگی  یا  گُندگی»

مسئله این است...





پ.ن:

محفوظ

  • الف