اولین
بار بود در سالن آوینی حوزه چیزی میدیدم، البته فکر میکنم.
توی سینما حقیقت زیاد سر و صدا کرده ولی خب چون اکثرا با «سدید» در
تلاقی بود نتونستیم بریم ببینیم با امید.
اسم فیلم از روی شماره چادرشان در بین چادرهای پناهندگان سوری در
فلان کمپ گرفته شده بود؛ «A157»
داستان سیاه زندگی دخترکانی معصوم که قربانی ظلم و بلاهت و جنایت
دانسته این سگان جدید عربستان و اسرائیل در منطقه شده بودند. داستان جنگ، داستان
تجاوز و یک روایت ضد جنگ. از روایت های ضد جنگ بدم میاد، مخصوصا وقتی یه وجهی نگاه
میکند به مسائلی که طرف دیگرش، معادلات را عوض می کند. مثل جنگ خودمان، مثل جنگ
افغان ها با شوروی و مثل همین جنگ های شهری در عراق و سوریه. اما دلم میخواهد
ساخته شود تا روایت مادر شدن (...) سه دخترک را ببینند افرادی که برای چند ده نفر
کشته _که آن هم ناحق است_ که حاصل و نتیجه رفتار دولت مردانی است که خودشان تن به
رفتار آنها داده اند، می روند جلوی سفارت آه و ناله می کنند اما کشته شدن و تجاوز
نابودی این همه زن وکودک را اصلا نمی خواهند قبول کنند!
روکن
هیلن
سولاف
هنوز
چهره ی پیر شده ی این دخترها در ذهنم می گذرد...
پ.ن:
خیلی گذرا بگویم متولد 2001-2003-2005 بودند!