در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم...

در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم...
طبقه بندی موضوعی

۱۳ مطلب در آذر ۱۳۹۳ ثبت شده است

خارچی / جلو مرکز درمانی / روز

«هِیزل» که سرطان ریه دارد مشغول حرف زدن با «گاس» _که قبلا سرطان داشته_ است. گاس پاکت سیگار رو از جیبش در میاره، یه سیگار بین دو لب اش میذاره؛


هیزل: واقعا؟

گاس: چی؟

هیزل: فکر کردی کار باحالیه؟ همه چیز رو خراب کردی.

گاس: همه چی؟!

هیزل: آره، همه چی! آره، خیلی هم خوب بودی... خدای من! همیشه باید یه هامارتیا وجود داشته باشه. نه؟ و در مورد تو با وجود اینکه این سرطان وحشتناک رو داشتی هنوز هم دوست داری به شرکتی پول بدی که برات سرطان بیشتری درست کنه؟ بذار بهت بگم، اینکه نتونی نفس بکشی حس مزخرفیه!

گاس: هامارتیا؟

هیزل: یه اشتباه مرگبار

گاس: ... اشتباه مرگبار! میدونی، در واقع اینا رو تا روشن نکنی بهت آسیبی نمی رسونن. من هیچوقت سیگاری رو روشن نکردم. «این یه استعاره ست». تو اینی که باعث مرگت میشه رو بین لب هات میذاری اما هیچوقت بهش این قدرت رو نمیدی که تو ور بکشه... «یه استعاره».


چهره ی نسبتا خشن و عصبانی «هیزل» کم کم جایش را به لبخندی شیطنت آمیز از فهم یک موضوع جالب می دهد...


  • الف


- جنگل نمادی از مملکت که خاصیت هایی مثل دریدگی و وحشی گری در آن هست

- آدم های دروغگوی باقی مانده از نسل جنگ که شاید درباره خود جنگ هم دروغ می گویند

- آدم های نسل قبل که نسل بعدی خود را می کشند _انقلاب فرزندان خود را می خورد_ بی دلیل!

- جوانانی در خفقان که هیچ آزادی ای ندارند و پرواز کایت ها نماد رهایی آنهاست

- جوانانی که باید برای زنده ماندن و زندگی بترسند و بجنگند

...


این ها گذر چندثانیه ای از ذهن من بود بعد از دیدن «ماهی و گربه»، از درب خروج تا دم ماشین!
و فکر می کنم چه حالی دارند می کنند این جماعت برای خودشان با دست و پا کردن سینمای "هنر و تجربه" !
  • الف

نوشتن از سفر اول کربلا و پیاده روی اربعین و چیزهایی که می بینی و میفهمی از توحید و مدل درست حکومت اسلامی گرفته تا آن پیرمرد دم آتش و خواب کنار تیر 150 و مدعیان دروغین و ارتش بیست میلیونی و بالکن حرم امام حسین (ع) و شب جمعه که با هم نبودیم بماند...


بماند برای اهلش!

  • الف
عصر جمعه
شب اربعین
بین الرحمین
برای خودم میخونم:
«عصر این جمعه دلگیر...»

چه لذتی دارد
.
.
.
تا قبل از این فکر می کردم بزرگترین دوگانه های عالم همان هایی است که فیلسوف ها و انتلکتوئل ها بحث می کنند و شرح می دهند ؛
بودن یا نبودن
رفتن یا ماندن...
اما حالا فهمیدم که بزرگترینِ دوگانه ها اینجا، در این خیابان، در بین این شلوغی و در انتخاب زیارت اولین حرم رقم می خورد.




فلسفه را بیخیال، تفکیکی شده ام!
بین الحرمین / اربعین 1436



پ.ن:
عکس از برادرم آقا فواد تقی زاده _ آذر 93/اربعین
  • الف


حالا که به گمانم طلبیده اند، نشسته ام روبروی مادر؛

- برم؟

- دلم نمیاد مانع رفتنت بشم، از اونور هم خب... میدونی هر سفر دیگه و هرجا دیگه با اینقدر خطر بود...

- دعا کن یا سالم برگردم یا برنگردم.

- میری و برمیگردی به امید خدا هیچ بلایی هم سرت نمیاد

- اره بلا نیست، رحمته...

[با لحن خاصی میگم]: هر بلایی کز تو آید رحمتی ست...

می خندد.


ب.ن:

«کربلا کربلا ما داریم می آییم...» ای نوا را سالها پیش اسماعیل های خمینی بت شکن می خواندند و قربانی می شدند و الان فرزندان همان ها سمت کربلا می روند... پیاده... میلیونی... تا ببینیم دهر همیشه بر مراد سفلگان نمی چرخد. تا من و تو هم به کربلای خودمان برسیم که ما را نیز عاشورا و کربلایی هست؛ کل یوم عاشورا و ارض کربلا.

به نظرم این ها جملات آوینی بود اگر این روزها و این اتفاقات را می دید و می نوشت... رحمت خدا بر او.


پ.ن:

اگر توفیق باشد و شرط حیات برقرار، نماز صبح فردا را در حرم علی بن ابی طالب میخوانم... دعاگوی دوستان 

  • الف

بسم الله


اخیرا بعد از فتح "جرف الصخر"  بود که مشخصا به طور از قبل برنامه ریزی شده عکس هایی از حضور حاج قاسم سلیمانی در جبهه های مبارزه عراق علیه داعش منتشر شد، عکس هایی که البته بیشتر به نظر من برای تحقیر دشمنان بود تا هدف دیگری، چون مثلا تصویر حاج قاسم در حالی که دست در گردن «هادی العامری» فرمانده سپاه بدر عراق انداخته یا حاج قاسم و جمعی از سربازان عراقی در حال خوردن غذا ، چیز دیگری به ذهن متبادر نمی کند.

حال که دیگر سطح شناخت حاج قاسم _که بعید می دانم مردم ایران هم تا سال 90-91 حتی اسمی از ایشان شنیده بودند_ به رسانه های عمومی رسیده دور از انتظار نبوده و نیست که رسانه های مختلف غربی هم به ایشان بپردازند. رسانه هایی که بنا به ماهیت خود قصد خط دهی به افکار و اذهان مردم خود و بلکه ملت های دیگر دارند.

هفته نامه نیوزویک (NEWSWEEK)  طرح روی جلد این هفته خود را به عکسی از "ژنرال سلیمانی" به همراه تیتر NEMESIS. در تیتر کناری آمده: «در اول او با آمریکا مبارزه کرد، حالا او به داعش ضربه می زند». اما nemesis  همان "الهه انتقام" یونان باستان است! الهه انتقام!



اگر خوشبینی مفرط را کنار بگذاریم من این را شروعی برای "بد من" سازی از شخصیت حاج قاسم می دانم، مثل بن لادن... در صورت ادامه همین روند و اتفاقات و ادامه ناکامی های آمریکا در منطقه و در صحنه هایی که سردار سلیمانی در آن نقش دارند، حضور مستقیم و غیرمسقیم این شخصیت به صورت دشمنی ترسناک و مخوف در فیلم ها و سریال های هالیوودی مثل هوملند (homeland) را اصلا دور از ذهن نمی دانم.

عجیب تر برایم این است که رسانه های داخلی و بعضا دوستان حزب اللهی به جای درک این شرایط و تحلیل آن، خیلی با ذوق زدگی به آن دامین می زنند.

تنها موضوعی که می ماند این است که بگویند: «آقا! دشمن باید از شیعه جماعت ترس داشته باشد». من هم می گویم: سلمنا! احسنت... معلوم هست که دشمن باید از ما بترسد. اما به نظر حقیر این رسانه هایی که الان دارند به این مقوله می پردازند وظیفه ذهنیت سازی برای عوام مردم کشورهای غربی دارند. مردمی که بنا به تعبیر قرآن حتی ممکن است بشود آنها را «مستضعف» فکری نامید. هدف ما ترساندن این جماعت است؟! اتفاقا هدف ما ترساندن مدیران و افراد پشت پرده این رسانه ها است که به این مقصود تا میزان خوبی دست پیدا کرده ایم؛ آن وقتی که چند سال قبل یک سناتور آمریکایی در مجلس شان پشت تریبون اعلام کرد که: «اگر می خواهید مشکلات تان ]در منطقه[ حل شود، قاسم سلیمانی را ترور کنید!»

همین بود منشا خیری که حالا خیلی از مردم ایشان و باقی سربازان اسلام را بهتر می شناسد و برایشان دعا می کنند.

خداحفظ تان کند سردار...


پ.ن:

متنی برای "نقطه تسلیم" و ان شاءالله منتشره در نشریه "انعکاس"

  • الف

از همه اتفاقاتی که در دوری از وبلاگ نویسی و حضور در شبکه های اجتماعی برایم پیش آمد همیشه عدم حضورم در دو شبکه برایم پر رنگ و نقطه مثبت بود، عدم حضور در فیس بوک و عدم حضور در وایبر...

هر دو در نوع خودشان (فیس بوک در رده شبکه های اجتماعی و وایبر در رده اپلیکیشن های ارتباطی) می شود گفت حرف اول را می زدند و پیش قدم بودند. ولی باز هم برام فرقی نمی کرد. فیس بوک را به خاطر محیطش و عدم _تاکید میکنم عدم_ وجود هیچ حد و مرزی در ارتباط و وایبر را به دلیل اعلام صریح اسرائیلی بودن.

شاید برخی شبکه های دیگه هم آدم هاش کم و بیش به سرنوشت فیس بوک دچار شدند ولی حداقل اون موقع ها تفاوت فاحشی داشتند. درباره مدل اپلیکیشن های ارتباطی هم شاید بگید که باقی شون ها هم همان کار وایبر را می کنند و... ولی حداقل اش اینه که جرات رو بازی کردن ندارند، شاید واتس اپ را منتسب به آمریکا کنند و وی چت را می گفتند چینی است و الان هم تلگرام را به ناف شوروی می بندند (خیلی دوست داشتم یه بار توی یه متنی به جای روسیه بگم شوروی!!) ولی حداقل ابایی ندارند که اعلام کنند که وایبر چه رسالتی دارد.

بهتر و بیشتر و کامل تر را حاج امیرحسین اینجا نوشته، طوری که نیاز نیست انقلابی و حزب اللهی باشی، حتی نیاز نیست خیلی مذهبی هم باشی، مسلمان هم نبودی خیلی گیری ندارد، داعیه ی آزادی داری برای "همه" مردم؟ خب شاید به دردت بخورد؛ باشد به عنوان اولین پیوند "بعضا" روزانه گاهی مطالب خوب را لینک کنم!

  • الف

تو ماهی و من ماهی این برکه ی کاشی
اندوه بزرگی ست زمانی که نباشی

.

.

هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم
اندوه بزرگی ست چه باشی، چه نباشی

 


 

  • الف

گفتش: «نگاه ما به مرگ چه جوریه؟ اصلا شهادت طلبی داریم یا نداریم؟ [به معنی اینکه] هدف یکی شهادت باشه اونم به سبک و سیاق عرفانی. ماها که می دونید خسته میشیم از جور زمانه، شهادت طلب میشیم! حس و حال نیست و دانشگاه اوضاع بی ریخته و نامحرم و اینا... ما هم که دیگه حس و حالی نداریم؛ خدایا ما رو ببر! زشت هم هست دیگه بمیریم [همین جوری]. خدایا پس مرگ ما رو شهادت قرار بده... خدا چه جانوری خلق کرده!»

دیدی حرف های درون ات رو بالاخره یکی پیدا میشه بلند بلند میگه؟

چه حالی داره؟


پ.ن:

همه حرف هایش بو دار اصلا، این ها هم قابل قبول نیست؟!


بی ربط:

بی قرارم و میگم این شبا

کاشکی قسمتم بشه کربلا

  • الف

توجه: سوال زیر را با در نظر گرفتن شاخصه های مادی و عدم دخالت شاخصه های غیر مادی (یا معنوی مثل عزت، استقلال، استکبارستیزی و...) پاسخ دهید.

مهلت: تا 9 تیر 94


س1: با توجه به مقدار تعیین شده برای پرداخت ماهانه به ایران این موفقیت بزرگ را تحلیل نمایید. (10 نمره)

پاسخ:

مقرری تعیین شده: ماهانه 700 میلیون دلار 

مدت زمان پرداخت: 7 ماه 

بودجه سال 93: تقریبا 252 میلیارد دلار


700*7=4.9 میلیارد دلار ---» 5میلیارد دلار

5/252 * 100% = 1.98%

پرداخت کمتر از 2% بودجه سالیانه طی 7 ماه (بدون در نظر گرفتن اینکه این ها از پول های بلوکه شده ایران است)

تا همین جا کافیست، اما:


قیمت نفت در این مدت از حدود 120 دلار در هر بشکه هم اکنون به 80 دلار _کمتر_ رسیده.

فروش نفت ایران روزانه حدود یک میلیون بشکه.

حال اگه این کاهش قیمت با برنامه از طرف کشورهای طرف مذاکره و دوستان شان در منطقه را طی این 7 ماه حساب کنیم؛

7ماه * 30روز * 30دلار اختلاف * 1000000 بشکه روزانه = 6.3 میلیارد دلار

4.9 - 6.3 = -1.4 میلیارد دلار


س2: جمع بندی خود را بنویسید. (10 نمره)

پاسخ:

        تحقیر را احساس کنید!


پ.ن:

این مطلب کاملا از دید مهندسی صنایع نوشته شده!



بی ربط:

کربلا کربلا خوش به حال مسافر تو

کربلا کربلا کاش دلم بشه زائر تو...

  • الف