در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم...

در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم...
طبقه بندی موضوعی

عصر این جمعه دلگیر...

مگر دل های ما تحمل این همه دوری و غم را یکجا دارد؟

و مگر قرار نبود که قرارمان در بیت المقدس باشد؟ آن هم نه فقط بخاطر قدس، که قدس برای‌مان یعنی مسیر آزادی تمام مستضعفین جهان...

 

سردار

ما کمی خسته شده بودیم، تو لختی بیشتری تحمل مان می‌کردی دوباره تازه نفس می شدیم و برمیگشتیم.

 

 

«...و مگر نه آن‌که از پسر آدم، عهدی ازلی ستانده‌اند که حسین را از سر خویش، بیشتر دوست داشته باشد.»

  • الف

تو:
پروفایلت لعنتی
پروفایلت


من:
هرچه کویت دورتر، دل تنگ‌تر، مشتاق‌تر
در طریق عشق‌بازان مشکل آسان کجا...


تو:
گفتم مگر به وصل رهایی بود ز عشق
بی‌حاصل است خوردن مستسقی آب را

  • الف

در بین گرافیست ها و بچه هایی که کارهای تولید و رسانه ای انجام می دهند مثالی معروف است که؛

- زمان

- کیفیت

- هزینه

از موارد بالا فقط تیک دو مورد رو می تونید بزنید! یعنی اگه زمان کم و کیفیت بالا رو می خوایید باید هزینه ی بیشتری بدید یا اگه هزینه کم و کیفیت خوب می خوایید باید زمان انتظارتون رو بیشتر کنید. هر وقت هم که سعی بکنید سومین تیک رو بزنید، حتما یه تیک دیگه میپره.


چندوقت پیش در ذهن این رو تعمیم دادم به چندتا سرفصل دیگه، مثل مقوله ازدواج
توی سن و سال معقول و مقبول ازدواج (از دید همین خودمون صدنفر) در بین سه مقوله ای که برای خیلی از خانواده ها مهم هست همین رابطه برقراره؛

- تحصیلات و دانشگاه

- سربازی

- شغل و درآمد

به طبق همون قاعده تا اون موقع بیشتر از دوتا از اینا رو نمیشه داشت، تازه این برای یک زندگی آرام و کارمندی و صاف و ساده است نه زمانی که بخوای خونه ات رو در دامنه ی آتشفشان بسازی...


.

حالا پیدا کنید کسی رو که بتونید قانع کنید یا بهتر، این چیزا رو بدونه خودش...

  • الف

ساعت 7:30 شب به زور جمع مان کرده برای برنامه ای ایده پردازی و طرح ریزی کنیم که می دانم ساخته نمی شود!

دوستی از ضرورت شکل دهی "نظام تولید" می گوید و در حرف واقعا چیز بدی هم نمی گوید، جمع بندی برداشت هایمان این سال ها سر کلاس های چهارشنبه و پنج شنبه است اما...

وقتی می پرسد (یا می پرسم؟) که من کجای این چارت مدنظرتان قرار می گیرم با این که خودم نمی دانم میخواهم چه کار کنم، جا می خورد

بی تعارف و جدی اشاره به حرف های پای تلفن می کنم که گفتم حضورم شاید مفید فایده نباشد

کمی جدی تر میگم که: نمی دونم شاید واقعا بخوام برم چوپونی بکنم اصلا...


جلسه تمام شد_نشده یکی از رفقا برایم می فرستد:

"نه رمه‌ای به صحرا برده‌ام

نه در صحرایی آرمیده‌ام

این‌گونه که روزگار می‌گذرانم

در چهل‌سالگی پیامبر نخواهم شد"


حق می گوید.

  • الف